بازیگران : Yuri Lowenthal, Kath Soucie, Matthew Yang King
خلاصه داستان : کوین که یک ماهی پرنده کوچک است در حومه نیویورک زندگی میکند و قصد دارد خانواده اش را به بهشت ماهی های پرنده در باربادوس ببرد. در همین افکار او توسط یک کشتی ماهیگیری به دام می افتد و به آکواریوم یک رستوران معروف در محله چینی ها در نیویورک برده می شود. در آنجا او با ماهی دیگر آشنا می شود که او هم ماجراجو و پرانرژی است …
نوشته شده توسط
:شهردار | لينک ثابت
|سه شنبه 29 اسفند 1391برچسب:انیمیشن,
خلاصه داستان : گروه سکوبی دو بلو فالکن ، که یک شخصیت کامیک بوک است را ملاقات میکنند و او قسم خورده که از کسانی که باعث اخراج او از هالیوود شده اند انتقام بگیرد که بعد …
نوشته شده توسط
:شهردار | لينک ثابت
|سه شنبه 29 اسفند 1391برچسب:انیمیشن,
بازیگران: Brendan Fraser, Sarah Jessica Parker, Jessica Alba
خلاصه داستان: فضانوردی به نام اسکارچ سوپرنووا یک پیام کمک از سیاره ای خطرناک دریافت می کند اما هنگامی که به پیام پاسخ می دهد ، متوجه می شود ارسال این پیام تله ای بیش نبوده و …..
نوشته شده توسط
:شهردار | لينک ثابت
|سه شنبه 29 اسفند 1391برچسب:انیمیشن,
براتون امروز تعریفی از انیمیشن the croods رو گذاشتم و امیدوارم زود تر وارد بازار های ایرانی بشه تا همه بتونن ببیننش.
امتیاز : – / ۱۰
ژانر : انیمیشن ، ماجراجویی ، کمدی
خلاصه داستان : اولین انسانهای ماقبل تاریخ که برای شناخت محیط خود و پیدا کردن محلی مناسب برای زندگی به ناکجا آباد سفر میکنن و با خطراتی همچون حیوانات درنده و محیط های ناشناخته مواجه میشوند…
معلم عصبی دفتر را روی میز کوبید و داد زد : سارا...دخترک خودش را جمع و جور کرد ، سرش را پایین انداخت و خودش را تا جلوی میز معلم کشید و با صدای لرزان گفت : بله خانم؟
معلم که از عصبانیت شقیقه هایش می زد ، به چشمهای سیاه و مظلومدخترک خیره شد و داد زد : (چند بار بگم مشقاتو تمیز بنویس و دفترت رو سیاه و پاره نکن ؟ ها؟
فردا مادرت رو میاری مدرسه می خوام در مورد بچه ی بی انظباطش باهاش صحبت کنم )
دخترک چانه لرزانش را جمع کرد... بغضش را به زحمت قورت داد و آرام گفت :
خانوم... مادرم مریضه... اما بابام گفته آخر ماه بهش حقوق میدن... اونوقت میشه مامانم رو بستری کنیم که دیگه از گلوش خون نیاد... اونوقت میشه برای خواهرم شیر خشک بخریم که شب تاصبح گریه نکنه... اونوقت...
اونوقت قول داده اگه پولی موند برای من هم یه دفتر بخره که من دفترهای داداشم رو پاک نکنم و توش بنویسم...
اونوقت قول می دم مشقامو بنویسم...
معلم صندلیش را به سمت تخته چرخاند و گفت : بشین سارا...
تبادل لینک هوشمند برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان خوب جایی اومدین و آدرس minicity.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.